امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

شازده کوچولو

پَ نَ پَ !!!

1390/7/11 11:25
نویسنده : مامان امیرعلی
457 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب با خواهرشوهرم که از تبریز اومده به همراه امیرعلی و بقیه برو بچ (بابای امیرعلی، یه خواهرشوهر دیگه و دختر خواهرشوهرم) رفتیم هایپراستار که خرید کنیم و اونا هم هایپر رو ببینن. البته به نظر من هایپر زیاد جای قابل توجهی نیست مثل شهروند خودمون می مونه تازه توی شهروند میتونی برندهای معروف مواد غذایی رو پیدا کنی ولی توی هایپر معمولاً برندهای معروفی نیستند. خلاصه اینکه ساعت 12 شب وقتی برگشتیم منزل دیدیم که یه پراید سفید وسط کوچه مون پارک کرده و دو طرف کوچه هم ماشین بود و ما نمیتونستیم بریم داخل پارکینگ. همسرم طبق معمول یه نگاه ملیحی به ماشینه کرد و بعد مدتی از ماشین پیاده شد و به من که امیرعلی توی بغلم خوابیده بود گفت: بچه گناه داره تو برو بالا تا من ببینم این ماشین مال کیه؟

منم که میدونستم اگه تا قیام قیامت هم وایسه اونجا صاحب ماشینه پیدا نمیشه، چون همسرم از اینکه بخواد همسایه ها رو نصفه شبی بیدار کنه و زنگشونو بزنه ابا داره، دم در صبر کردم. دیدم نه هی با عطوفت به دستگیره ماشینه دست میزنه که بلکه صداش دربیاد وقتی که دید نمیشه یه اُردنگی کوچکی نثار لاستیک های ماشین کرد و باز هم از دیوار کوچه صدا دراومد ولی از ماشینه نه!

من توی همین هیر و ویر دیدم که یه سایه ای اومد کنار یه پنجره و سریع رفت ولی هیچی نگفت. بعد از چند دقیقه به همسرم گفتم زنگ همسایه ها رو بزن،که گفت آخه چی بگم نصفه شبی؟ گفتم خب زنگ اونی رو بزن که چراغش روشنه.

بالاخره زنگ رو زد و یه خانومی جواب داد. وقتی بهش گفت که این ماشین مال شماست اومد پشت همون پنجره و گفت: اِ ! میخواین برین تو کوچه؟

منم که عصبانی شده بودم و امیرعلی هم بیدار شده بود،گفتم: پَ نَ پَ . می خواستیم بگیم شما خودتو ناراحت نکن، ما همینجا وایمیستیم نگهبانی ماشین شما رو میدیم دزد نزنه بهش!

بعد یه مرد پُر رو اومد و بدون عذرخواهی و سلام رفت ماشین رو جابه جا کرد.

آدم میمونه با این مردم بی فرهنگ حق به جانب چه جوری باید زندگی کنه؟!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان نقطه
11 مهر 90 13:30
هههههههه ههههههه بابا پ ن پ حالا واقعا گفتی؟
مامان سارا
12 مهر 90 8:43
اي بابا. بي فرهنگ هم نمي شه بهشون گفت. واقعا آخرشن