رکوردی دیگر ثبت شد: درآوردن 4 دندان همزمان!
دیروز که داشتم دندونای امیرعلی رو چک می کردم که ببینم از دندون جدید خبری هست یا نه دیدم که بچه ام داره 4 تا دندون جدید درمیاره. یعنی با احتساب اون 5 تا که داشت میشه 9 تا! (هزار ماشاالله)!!!
این هزار ماشااللهی که گفتم دلیل داره. دیشب رویا دوستم که یه نی نی 6 ماهه داره به اسم احیا زنگ زد خونه مون(رویا همسایه طبقه پایینمونم هست) و گفت که ما میخواهیم شام بیاییم خونه تون. گفتم که نه رویا جون نمیشه آخه امیرعلی خوابیده. حالا ساعت 8 شب بود. بعد رویا گفت که ای بابا این پسر تو هم که همه اش سرشب میخوابه. احیا تا وقتی ما بیداریم بیداره.
گفتم نه امیرعلی این موقع میخوابه. بعد گفت یعنی تا صبح دیگه بیدار نمیشه؟ گفتم نه . یه کله میخوابه فقط نیمه شب بعضی وقتا نق میزنه و شیر میخواد.
خلاصه این صحبت ها رو کردیم و وقتی تلفن را قطع کردم به فاصله 1 ساعت امیرعلی 4 بار بیدار شد.
بعد زنگ زدم به شوهرش یعنی عموجمال امیرعلی و گفتم که حواست به این خانونمت باشه، من که به چشم شور اعتقاد ندارم دارم کم کم اعتقاد پیدا میکنم.
این چندمین بار بود که به رویا یه چیزی می گفتم و اون می گفت خوش به حالت و از اون به بعد امیرعلی اون اخلاقش که درباره اش صحبت کرده بودیم زیر رو رو می شد.
خلاصه این قصه هم مال اون هزار ماشاالله بود که یه وقت خودم بچه ام رو چشم نزنم.
راستی اینم بنویسم تا یادم نرفته، امیرعلی از روز چهارشنبه ششم مهر یاد گرفته دست دستی میکنه و بعدش کلی ذوق میکنه که نگو.
پنج شنبه هم رفته بودیم خونه خواهرشوهرم که به مناسبت قبولی دخترش توی کنکور یه مولودی گرفته بود و بعدش هم بزن و برقص بود. نمیدونید وقتی بزن و برقص شروع شد امیرعلی چیکار میکرد اینقدر زور میزد که قرمز می شد یعنی اینکه منو بغل کنید منم برقصم. و وقتی یکی از رقصنده ها!!! اونو بغل می کرد با افتخار به من نگاه می کرد که یعنی ببین موفق شدم و توی بغل عمه هاش کلی بهش خوش گذشت.
حالا موندم با این بابای مومن و این پسر قرتی چیکار کنم؟ از الان آبشون توی یه جوب نمیره!