امیرعلی قشنگم به خونه خوش اومدی
دیشب و پس از گذشت تقریباً 40 روز از ترک خانه و کاشانه و مهاجرت به منزل پدری و درست پس از گذشت یک ماه از تولد امیرعلی ،من و امیرعلی و باباش به خونه برگشتیم. اونم بعد از یه پروسه طولانی نگرانی های مامان و بابام. صبح که با مامانم صحبت کردم می گفت ، مهرنوش(خاله کوچیکه ات) به تن عروسکش که یه گوزنه بابانوئله و اسمش رو گذاشته گوگو،یکی از لباس های تو رو پوشونده و داده به مامانی که بزاره بغلش و باهاش بخوابه تا جای خالی تو رو احساس نکنه! القصه دیشب که برگشتیم خونه چون بیش از یک ماه بود که خونه نبودیم اول رفتیم منزل عمو جمال و خاله رویا، راستی یادم رفت بهت بگم که بابا بزرگ از خونه خودشون با ما اومد تا دم در برات اسفند دود کنه تا این همسایه های خوشگل مو...
نویسنده :
مامان امیرعلی
19:19