امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

شازده کوچولو

كوفته خوردن همانا و شب زنده داري همانا + عكس هاي جديد از امير علي خان

1389/11/24 19:31
نویسنده : مامان امیرعلی
575 بازدید
اشتراک گذاری

اين اولين مطلبي هستش كه من بعني "باباي امير علي خان" دارم براتون مي نويسم. پس به اميد حق،

عرض كنم خدمت شما كه داستان از كوفته خوردن مامان اميرعلي خان، خان خان شروع  مي شه، ديشب بعد از كذشت چند شب از حضور در منزل خبر امد كه عمو جان در راه است، پس بايد شال و كلاه كرد تا به دست بوسي عمو جان و البته عمه جان جانان رسيد.

از قضا، شام ميهمان منزل پدر بزرگ بوديم و مادر بزرگ جان جانان نيز با مشقت هاي فراوان زحمت كشيده بودن و شام براي ميهمانان كوفته ازنوع "تبريزي" درست كرده بودند كه جاي تماي دوستداران كوفته خالي، كه البته همون موقع عمه جان جانان جاي مرده ها و زنده ها رو سبز كردند.

ولي چشمتون روز بد نبينه، چرا؟ به خاطر اينكه خوردن كوفته همانا و دل درد مامان امير علي با اميرعلي جان همانا، البته شايد اين گفته منو كارشناسان امر "هوا شناسي" و "بشور بشور" قبول نكنند كه جاي بس احترام برا ي بنده است. ولي خوب چه كنم كه اينجاب باباي شازده كوچولو نيز به تجرباتي گران بهاء دست پيدا كرده ام كه حاضر دراختيار دوستدارن بچه داري قراردهم.

و بگذريم...

در ادامه مراسم ميهاني ديشب امير علي خان جان جانان خوابش نمي برد به دليل... بنابر اين شب زنده داري بنده و مادر گرامش آغاز شد تا جایی كه من و مادراميرعلي كه صبح امروز وقت دكتر داشتيم نتونستيم بريم، به عبارتي ديگر خواب مانديم.

به قول يكي از دوستان لذتي كه در خواب است در انتقام نيست.

حالا به خاطراين اتفاق تصميم گرفتم چندتا ازعكس هاي جديد اميرعلي رو براتون بذارم؛ لذت ببريد؛

امير علي در خوابي ناز

امير علي و فيگوري ديگر

 

پسر بابا

 

و پسري و بابا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

فرزانه
24 بهمن 89 12:49
داره یواش یواش شیطون میشه ها!
خاله کوچیکه
26 بهمن 89 9:40
والا فقط شما نبودین که تا صبح بیدار بودین صدای گریه های این زبل خانتون ما رو هم تا صبح بدخواب کرد... با این فرق که بتده 6 صبح هم از خواب بیدار شدم
مامان پرهام
5 اسفند 89 19:25
سلام الهی بگردم! یاد نوزادی پرهامم افتادم. ما مثل همین عکس رو از پرهام و باباش در روزهای اول داریم. به مامان امیرعلی هم بگید حالا حالاها بی خیال حبوبات بشه!
مامان مريم
21 اسفند 89 16:21
سلام عزيزم.با مطالب جديد در وبلاگ اشپزي ......و تربيتي اموزشي منتظرتم.حتما همه مطالب جديد و بخون جون جالبند