روز حضرت علی اصغر(ع)
روز جمعه یازدهم آذرماه ، اولین جمعه محرم بود و روز شیرخواران حسینی. به همین مناسبت بابای امیرعلی جان براش یه دست لباس سقایی خریده بود که بریم همایش شیرخواران ولی امیرعلی اینقدر دیر از خواب بیدار شد که مجبور شدیم بریم مهدیه.
خیابون ولیعصر رو بسته بودند و من و امیرعلی با هم و بدون باباش رفتیم سمت مهدیه. توی مهدیه که جا نبود و ما مجبور شدیم بیرون توی خیابون بایستیم. نزدیک جایی که ایستاده بودیم یه مغازه ساندویچی بود و امیرعلی که شیشه های نوشابه رو اونجا دیده بود داشت از من به جای نردبان استفاده می کرد تا به شیشه ها برسه، انگار نه انگار که اونجا برای کار دیگه ای رفته بودیم.با سربندش هم که کلاً مشکل داشت و نمیذاشت روی سرش باشه برای همین من تنها تونستم ده دقیقه اونجا بمونم و فرار رو بر قرار ترجیح دادم!
بعد از مراسم هم رفتیم بهشت زهرا سر خاک بابا بزرگ امیرعلی.